امشب شب تولدمه با همه گرمی تابستان خیلی سردمه... زندگیم آن جور که میخواستم پیش نرفت و بیشترین ظلمی که بهم شد نگاه و صدای تو را کم دارم ... قدیما یادش بخیر با اینکه دور بودم ازت مثل الان این جوری به این بی معنی روزها و شبهام سپری نمیشد.خدایا شکرت که هنوز هست با اینکه فرسنگها و کیلومترها از آبادی و شهر من دور هست.هنوزم هوامو داره من در رویا با تو بودن می رقصم و خوشم...